البته این نیکبختی هم بوده که فرزندان، روی پای خودشان بایستند و چشم به خانه پدری نداشته باشند و حتی در این روزها که نوسان قیمت ملک و تب زمین و خانه خیلیها را درگیر کرده، آن خانه وسیع با 5 اتاق و مهتابی و دیوارهای قطورش از گزند طمع این و آن و بعضی بسازوفروشها، مصون بماند.اما این سالم زیستن پدربزرگ و مادربزرگ، به نوعی آنها را به دنیای ارتباطات الکترونیک هم پیوند داده تا فاصلهها و دوریها جبران شود و همه از حال هم باخبر باشند. این را هم بگویم که این زوج کهنسال بازنشسته فرهنگی هستند و البته، خانهای که برای آنها مانده، یادگار تمول جد مادری ما است که میگویند یکی دو پارچه آبادی هم در حوالی قم داشته است.
باری، آشنایی پدربزرگ و مادربزرگ با فضای سایبر، مبادله ایمیل و این اواخر گفتوشنود الکترونیک یا همان «چت»، باعث شد تا گاهی هم با عارضههایی مثل گرفتگی عضلات و درد مفصل هم روبهرو شوند و به ناچار به تناسب سن و سالشان برخی ورزشها و نرمشها را انجام بدهند. تا اینجا قسمتهای خوب و دمخوربودن آنها با ارتباطات الکترونیک را برای شما گفتم، اما از آنجا، حسادت زن و شوهر تا واپسین دمحیات، چاشنی فضای زندگی مشترک است و البته گاهی دردسرساز میشود. برخی چتها و چتروم رفتنهای پدربزرگ، سبب شد که مادربزرگ، از خیر گفتوشنود بگذرد و با قهر الکترونیک، پدربزرگ را در فضای سایبر تنها بگذارد!
پدربزرگ اوایل، این مسئله را به رویش نیاورد و به قول معروف خودش را به آن راه زد اما وقتی متوجه شد که همسر نازنیناش سکوت اختیار کرده و هرگونه گفتوگو با او را به اصطلاح تحریم کرده است احساساتش به جوش آمد و سعی کرد به شیوههای مختلف دل همسرش را به دست بیاورد، اما ظاهرا عمق دلخوریها، بیشتر از آن بود که این قبیل چارهجوییها افاقه کند. لاجرم پدربزرگ رفت زیر بار هزینه و یک میهمانی مفصل راه انداخت و همه فرزندان و نوادگان و آن 3 نتیجه را پای سفره مشترک کشاند. حاضران پس از استماع گفتههای آن دو به اتفاق، صلحنامهای را امضا کردند که یکی از بندهای مهم آن، خودداری از هرگونه اعمال و رفتاری است که حسادت طرف مقابل را برانگیزد یا در او ایجاد بدگمانی کند!... گوش شیطان کر تا امروز که 2 ماه از آن میهمانی میگذرد همه چیز به خیر و خوبی گذشته و مناسبات پدر بزرگ و مادربزرگ در فضای سایبر، صمیمانه و صلحآمیز است!
کنجکاو